به گزارش مارینپرس، سواحل مکران، سواحلی در حاشیه آبهای اقیانوسی ایران، عمان، از میناب هرمزگان در غرب تا نقطه صفر مرزی بندر گواتر سیستان و بلوچستان در شرق که میرود تا با عزم و نگاهی ویژه و جامع در آینده به مرکز صادرات، واردات و ترانزیت با توسعه بندر شهید بهشتی چابهار و تولید با استقرار صنایع تبدیل شود و میزبان بخش مهمی از جمعیت ایران شود.
در اسناد بالادستی و طرحهایی جامع؛ سواحل مکران قرار است با استقرار صنایع پتروشیمی و فولاد و استفاده از آب دریا برای آنها به تولید 30 میلیون تن مواد و محصولات پتروشیمی بالادست و پایین دست و 10 میلیون تن فولاد برسد؛ همچنین استقرار صنایع ماشینسازی، گردشگری و کشاورزی نیز با احداث مراکز بالادست و پاییندست صنعت خودرو، مراکز اقامتی و تفریحی و همچنین گلخانههای صنعتی و استفاده از شیرینسازی آب دریا برای تولید در آنها در دستور کار قرار گرفته است. بندر جاسک در سواحل مکران نیز قرار است در طرح جامع وزارت نفت با احداث پایانههای نفتی، بخش مهمی از صادرات نفت ایران از خارک در خلیج فارس به این بندر در آبهای عمان منتقل شود.
همزمان با استقرار صنایع مادر و در کنار آنها صنایع پایین دستی در سواحل مکران، مکران قرار است میزبان بخش مهمی از جمعیت ایران در شهرهای جدیدی مانند شهر جدید تیس در سیستان و بلوچستان بشود و معضل کمآبی شهرهای ایران را نیز با ایجاد تاسیسات بزرگ و مدرن شیرینسازی آبهای دریا برطرف کند.
یک کارشناس مهندسی معماری دریایی میگوید: یکی از بهترین راههای توسعه سواحل مکران، توسعه گردشگری و هدایت بخشی از مسافران نوروزی در فصل بهار (و احیانا تعطیلات زمستانه) به این مناطق است. فرصت 1 ماهه تعطیلات نوروزی فرصتی است تا مردم فقیر این مناطق ذخیرهای اندک برای کل سال داشته باشند.
محمد مونسان میافزاید: رشد گردشگری در این مناطق میتواند دیدگاه سرمایهگذاران کوچک و بزرگ را هم تغییر دهد. واقعیت اینست که در حال حاضر دیدگاه مردم ایران به مناطق جنوب شرقی ایران نسبتا منفی و هراسناک و توام با تصورات ناامنی است و به تبع آن، سرمایهگذاران بخصوص در بخش تفریحی رغبتی برای آن مناطق نشان نمیدهند. شاید هم اکنون از هر 100 خانواده ایرانی، یک خانواده هم تاکنون به سواحل دریای عمان سفر نکرده باشد. حالا سوال اصلی اینست که چرا تاکنون سفر به سواحل مکران در گزینههای سفر خانوادهها نبوده است؟ یکی از مهمترین دلایل آن فقدان امکانات مدرن گردشگری و نبود انگیزه سفر است.
این عضو هیئت علمی دانشکده مهندسی دریایی دانشگاه صنعتی مالک اشتر تصریح میکند: یکی از بهترین پیشنهادات برای رونق سفر به سواحل مکران، طراحی و ساخت یک شهر مدرن با هدف جذب گردشگران ایرانی و خارجی است.
شهری که هم طراز با برخی شهرهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و شهرهای توریستی اروپایی باشد. سواحل مکران خوشبختانه دارای جاذبههای طبیعی بسیاری است ولی این مورد اصلا برای خانوادههای ایرانی کافی نیست. حقیقت اینست که خانوادههای ایرانی عموما به دنبال دیدن امکانات مدرن گردشگری هستند که متاسفانه در سواحل جنوبی مطلقا موجود نیست. متاسفانه برای سالهای طولانی، تمرکز مدیران گردشگری ایران صرفا بر دو چیز بوده است: 1- آثار باستانی 2- طبیعت زیبا؛ بنابراین از قابلیتهای مهندسی موجود در کشور برای طراحی و ساخت جاذبههای گردشگری مدرن و جدید کاملاً غفلت شده است.
چه امکاناتي براي يک شهر مدرن گردشگري مد نظر است؟
اولين و مهمترين مسئله اينست که با توجه به گرم و شرجي بودن سواحل جنوبي کشور بايد در طراحي شهر به «گردشگري در شب» توجه ويژهاي شود بدين معني که امکانات به گونهاي باشد که افراد بتوانند در ساعات بعد از ظهر و بعد از غروب آفتاب (تا نزديک صبح) از امکانات تفريحي استفاده کنند. متاسفانه رطوبت و شرجي حاد اين مناطق به همراه دماي بالا باعث ميشود که در اغلب مناطق ساحلي جنوبي، مردم صرفا بتوانند يکي دو ساعت مانده به غروب آفتاب از منزل خارج شوند.
براي اين موضوع بايد يک طول محدودي از ساحل (مثلا پنج کيلومتر) را مشخص کرد و ساختمانهاي مرتفع تجاري، هتلها و برجهاي مسکوني مرتفع را در اين ناحيه کاملا چسبيده به کنار آب ساماندهي کرد به گونهاي که سايه نوراني اين ساختمانها به داخل آب منعکس شده و شرايط را براي احياي فعاليتهاي گردشگري در شب محيا ميکند. همچنين صدها کافه و رستوران و مرکز تفريحي در چنين محيطي در کنار ساحل و در ساعات شب هم امکان فعاليت دارند. هم اکنون در 1900 کيلومتر مرز ساحلي جنوب حتي يک ساختمان بالاي 50 متر وجود ندارد و اغلب فعاليتهاي گردشگري هم در شب تقريبا تعطيل ميشود.
مسئله دوم اينست که تا جاي ممکن، امکانات گردشگري در يک محيط مسقف، طراحي و اجرا شوند مانند پارکهاي کودکان، شهربازي، سالن اسکي، سالنهاي ورزشي، سينما، تاتر، تونل آکواريوم، دلفيناريوم، مراکز خريد و پاساژها، موزههاي صنعتي و غيرصنعتي، نمايشگاهها و غيره.
مسئله سوم، توجه ويژه به تفريحات آبي است. بسياري از تفريحات آبي به دليل کمبود آب در شهرهاي غيرساحلي امکانپذير نيست.از طرفي شوري بالاي آب درياهاي جنوب و شرايط محيطي براي شناي افراد در دريا در بسياري از فصول سال چندان مناسب نيست لذا بايد انواع مختلفي از پارکهاي آبي مسقف و موج سازهاي مدرن را در اندازهها و امکانات مختلف طراحي کرد.
مسئله چهارم، ساخت يک نماد شهري مرتفع، عظيم و منحصربفرد است به گونهاي که به عنوان نماد اين شهر و سوژه عکسهاي يادگاري بوده و در مرکز مجموعه گردشگري ساخته شود. نمادهاي شهري معروف، معمولا داراي ارتفاع بالاي 100 متر و داراي شکل و شمايل منحصربفرد و برگرفته از تاريخ، تمدن و فرهنگ مردم همان منطقه است. تقريبا همه شهرهاي بزرگ ايران داراي يک “نماد شهري معروف” هستند که مسافران و گردشگران در مقابل آنها عکس يادگاري ميگيرند و در واقع اين نمادها، شناسنامه اين شهرها بوده و سوژه عکسهاي يادگاري هستند.
ولي متاسفانه هيچيک از شهرهاي ساحلي جنوب ايران داراي “نماد شهري” که يک جاذبه گردشگري محسوب شود، نيستند. الان کسي که به خرمشهر و بوشهر و بندرعباس و چابهار سفر ميکند براي تمايز سفر به اين شهرها از چه نمادهايي بايد عکسبرداري کند؟! عدم توجه به ساخت سازههاي مجلل در شهرهاي ساحلي جنوب، باعث شده است که اغلب اين شهرها “چهرهاي فقيرانه و محروم” داشته باشند. آيا سوال برانگيز و تاسفآور نيست که حتي در ليست تورهاي گردشگري شرکتهاي داخلي هيچ شهري از شهرهاي جنوبي حضور ندارد؟ چرا از دانش مهندسي موجود در کشور براي ساخت اين نمادهاي فاخر مهندسي استفاده نميشود؟
مسئله پنجم، ايجاد يک کانال آب مصنوعي به عرض حداقل 30 متر است که بوسيله آب دريا پر ميشود و آب دريا از يک سمت وارد و در سمت ديگر به دريا ميريزد. چنين طرحهايي در دنيا رايج است به شرطي که شيب زمين صفر بوده و مسطح باشد. نمونه نزديک آن همين کانالهاي مصنوعي شهر دوبي است که ساختمانهاي مرتفع و مجللي در طرفين همين کانال ايجاد شدهاند و امکان قايقراني و تفريحات آبي را نيز فراهم ميکند. متاسفانه در کشور ما حتي يک نمونه از اين کانالهاي تفريحي وجود ندارد و از توانمنديهاي مهندسي کشور براي ايجاد جاذبههاي گردشگري استفاده نميشود.
مسئله ششم نيز امکانات تفريحي در فضاي باز است مانند مارينا و پلاژهاي شنا و شهربازي مدرن از جمله چرخ و فلکهاي با قطر زياد و مرتفع که امروزه در مناطق گردشگري ساحلي دنيا بسيار رايج است و نماي بسيار زيبايي به دريا و مجموعه گردشگري ميدهد.
چه محلي را براي اين شهر گردشگری پيشنهاد ميکنيد؟
فاصله بندرعباس تا پسابندر (مرز پاکستان) 750 کيلومتر است و فقط يک شهر نسبتا بزرگ به نام جاسک در وسط اين فاصله وجود دارد که در فاصله 350 کيلومتري از چابهار قرار دارد. اينکه در يک فاصله 750 کيلومتري فقط يک شهر بزرگ وجود داشته باشد ناشي از يک توسعه نامتوازن و نادرست است لذا پيشنهاد ميشود اين شهر در فاصله ميانه بين جاسک تا چابهار يا فاصله بين جاسک تا بندرعباس جانمايي گردد.
البته اگر اين شهر در فاصله بين جاسک تا بندرعباس جانمايي شود دو مزيت را به دنبال دارد: 1- به مرکز کشور نزديکتر است و طول سفر براي اغلب مردم کوتاهتر ميشود 2- امکان امتداد راه آهن بندرعباس تا اين شهر در زمان کوتاهتري قابل اجراست. ضمنا طبيعي است که محل مذکور بايد از جغرافياي مناسب و طبيعت زيبايي هم برخوردار باشد. مثلا وجود اختلاف سطح طبيعي نسبت به دريا باعث ايجاد مناظر و ديد بهتري رو به دريا ميشود و معماري زيباتري از شهر ميتوان انجام داد به گونهاي که از دل دريا هم قابل رويت باشد.
آيا شهرهاي جديد سواحل مکران مانند شهر تيس ميتوانند به عنوان شهر گردشگري مطرح شوند؟
البته که ميتوانند. اخيرا وزير محترم راه اعلام کردند که طراحي شهر جديد تيس به پايان رسيده و بزودي اجرا ميشود ولي من نميدانم که واقعا طراحي اين شهرها تا چه حد با هدف جذب گردشگر و ايجاد مقصد گردشگري انجام شده است. ضمن اينکه اين شهر چسبيده به چابهار است و از هدف توسعه متوازن سواحل تا حدودي دور است. از طرفی با توجه به برخی تصورات ناامنی در مردم، هرچه این شهر از مرز پاکستان دورتر باشد، اطمینان خاطر بیشتری برای سرمایهگذاران ایجاد خواهد کرد. شاید یک فاصله حداقل 200 کیلومتری از مرز پاکستان مناسب باشد.
ايجاد چنين شهري چگونه ميتواند منطقه را متحول کند؟
تصور کنيد چنين شهري به مقصد گردشگري خانوادههاي ايراني تبديل شود. حداقل 40 ميليون سفر در سال ميتواند فقط از سوي مرد خود ايران مورد انتظار باشد. ضمن اينکه چنين شهري به مرور، مورد توجه گردشگران خارجي نيز قرار خواهد گرفت. وقتي اين حجم از سفر به يک شهر انجام شود، خودبخود مسيرهاي دسترسي جادهاي و ريلي و هوايي داراي توجيه اقتصادي شده و در اولويت کشور قرار ميگيرند.
ضمن اينکه مسافرين جادهاي براي سفر از استانها و شهرهاي مجاور بايد از شهرهاي متعددي عبور کنند که همين مسافرين عبوري ميتواند منبع درآمد مناسبي براي شهرهاي واقع شده در مسير ايجاد کند. براي نمونه ميتوان به سفرهاي به مقصد مشهد اشاره کرد که وضعيت اقتصادي شمال شرق کشور را همين مسافرين عبوري متحول کردهاند که شامل مراکز توقفگاهي بين راهي، رستورانها، کافهها، هتلها و خدمات مسافرتي و غيره ميباشد. ایجاد یک شهر گردشگری در سواحل مکران قطعا کل طول سواحل را متحول خواهد کرد.
ايجاد چنين شهري احتمالا بودجه کلان ميخواهد. آيا دولت توان انجام اين هزينهها را دارد؟
دقيقا يکي از اشتباهات ما ايرانيها ومديران ايراني همين است که فکر ميکنند هر پروژهاي بايد با پول دولت اجرا شود. اين يک تفکر اشتباه و منسوخ است. مديران ما بجاي انتظار براي بودجه دولتي بايد طرحهاي بزرگ را به پروژههاي کوچتري تقسيم کنند که توسط سرمايههاي کوچک و متوسط مردمي قابل اجراست.
خوشبختانه طرحهاي گردشگري از اين مزيت برخوردار هستند مثلا در مورد همين شهر گردشگري اگر متولي دولتي به کمک مشاورين داخلي و خارجي، يک نقشه جانمايي مدرن به همراه جزئيات جانمايي ارائه ميکند. سپس تک تک واحدهاي تجاري وخدماتي ياد شده در اين شهر به صورت مزايده به بخش خصوصي واگذار شده و اين شهر با کمترين اتکا به بودجه دولتي ساخته خواهد شد.
اين دقيقا رويهاي است که امروز در دنيا اجرا ميشود و ما اگر فکر ميکنيم که در دنيا همه پروژههاي بزرگ با پول دولتي انجام ميشود کاملا در اشتباه هستيم. دولتها فقط سياستگذاري کرده و ريلگذاري مناسب براي حضور بخش خصوصي را فراهم ميکنند و ماليات خود را از اين فعاليتها اخذ ميکنند. بودجه دولتي معمولا صرف ايجاد زيرساختها ميشود. شوربختانه امروزه تفکر 99 درصد مديران دولتي اين است که در اتاق خود و پشت ميز خود نشسته و منتظر بودجه دولتي هستند درحاليکه بايد از پشت ميز خود بلند شده و با تحرک وتلاش بيشتر، براي هدايت نقدينگي موجود در جامعه تلاش کنند.
امروزه حجم نقدينگي جامعه به 1700 هزار ميليارد تومان رسيده يعني پول زيادي در اختيار مردم هست ولي دولت، طرحي براي جذب و ساماندهي اين پولها ندارد. طرحهاي گردشگري يکي از بهترين گزينهها براي جذب و هدايت نقدينگي سرگردان در کشور است چراکه علاوه بر سرمايههاي بزرگ، ميتواند سرمايههاي کوچک و متوسط را نيز جذب ند.
و سخن آخر…
يکي از مشکلات بزرگ کشور ما اين است که مديران ما داراي «فکرهاي کوچک» و «دلهاي ترسان» هستند و نميتوانند طرحهاي بزرگ و جاهطلبانه را در کشور اجرا کنند. جاهطلبانه و بزرگ فکر کردن در اين موارد يک هنر است که ما امروز از آن محروم هستيم و نتيجه اين شده است که عليرغم ثروتهاي سرشار نفت وگاز و معادن و نيروي انساني جوان و خلاق، جايگاهي در اقتصاد دنيا نداريم و حسرت برخي کشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس را داريم. در کشوري که يارانه بنزين و سوخت (130 هزار ميليارد تومان) بيش از دو برابر کل بودجه عمراني کشور (60 هزار ميليارد تومان) است چارهاي نداريم جز ايجاد تحولات بزرگ در تفکرات مديريتي. تا اين تفکرات پوسيده و مخرب اصلاح نشود نتيجهاي جز هدر رفتن ثروت کشور و درجا زدن نميتوان انتظار داشت.