از حدود دو دهه پيش ضرورت «توسعه دريا محور» در کشور مطرح شده است و مورد تاکيد مقامات ارشد کشور بوده است ولي هماکنون پس از گذشت 20 سال هنوز نميتوان ايران را يک کشور با برنامه توسعهاي با محوريت دريا در نظر گرفت. حتي در سند آمايش سرزمين که امسال توسط شوراي عالي آمايش سرزمين منتشر شده باز هم نميتوان به هيچ وجه دريامحور بودن آمايش سرزمين در 25 سال آينده کشور (تا سال 1424) را مشاهده کرد و اين عميقا جاي تاسف دارد که هنوز هم در يک سند بالادستي و در يک شوراي عالي، پاشنه اين درب بر محور «توسعه خشکي محور!» ميچرخد. اين در حاليست که در بيانيه گام دوم انقلاب که در سال 1397 توسط مقام معظم رهبري ابلاغ شده است نيز صراحتا بر استفاده از ظرفيت سواحل طولاني ايران تاکيد شده است. تعاريف مختلفي از توسعه دريامحور ذکر شده است ولي شايد بهتر باشد براي درک بهتر آن توسط عموم جامعه، 25 مصداق ضروري از توسعه دريامحور را ذکر کنيم. بنابراين ميتوانيم بگوييم که:
1-توسعه دريامحور يعني اينکه بايد بزرگترين، مدرنترين و پررونقترين شهرهاي ايران در کنار سواحل بخصوص سواحل جنوبي شکل بگيرند.
2- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد بيشترين جمعيت ايران همانند همه دنيا در کنار سواحل باشند بخصوص در کشوري که داراي بيابانهاي وسيعي بوده و دائما با معضل خشکسالي و کم آبي دست به گريبان است.
3- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد بزرگترين صنايع ايران بخصوص «صنايع آببر» به کنار سواحل منتقل شده و قويا از طرحهاي توسعهاي صنايع بزرگ در مرکز ايران جلوگيري کرد.
4- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد کشاورزي ايران را به کنار سواحل منتقل کرد. بهجاي شيرينسازي آب درياي عمان و خليج فارس و انتقال هزار کيلومتري آن به مرکز ايران و سپس انجام امور کشاورزي (و همچنين صنعتي) در بيابانهاي خشک مرکز ايران، بهتر است کشاورزي را به کنار سواحل (حتي سواحل جنوبي با خاک حاصلخيز) منتقل کرد.
5- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد به «پدافند غيرعامل» در سواحل بيشتر از مرکز ايران توجه شود و فراموش نکنيم که اولين مرزهاي دفاعي ما در سواحل است. همين هراس از دريا در طي قرنها باعث شده که ايرانيها از سواحل فرار کرده و به مرکز ايران پناه ببرند.
6- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد مقر فرماندهي و لجستيک و عمليات نيروي دريايي ارتش و سپاه بجاي تهران در سواحل مستقر شوند (که البته در مورد سپاه تا حدود زيادي انجام شده است).
7- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد وزرايي را انتخاب کنيم که با مفهوم توسعه دريامحور بيگانه نباشند بخصوص دو وزارتخانه مهم صمت (صنعت، معدن و تجارت) و وزارت راه و شهرسازي. مهمترين علت اجرايي نشدن توسعه دريامحور در کشور و محروميت حاد مناطق ساحلي جنوبي کشور اين است که غالبا وزرا و مديران رده بالا و مياني کشور هيچ اعتقادي به دريا به عنوان محور توسعه نداشته و ندارند.
8- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد کليه شهرهاي مهم ساحلي و بنادر کشور به خطوط راه آهن سراسري کشور متصل باشند و در امتداد سواحل هم داراي راه آهن باشيم. جاي تاسف عميق است بطور مثال در امتداد سواحل مکران (درياي عمان) نه تنها حتي 1 کيلومتر راه آهن وجود ندارد بلکه در برنامههاي آتي 10 و 20 و 30 سال آينده شرکت راه آهن نيز هيچ برنامهاي براي آن وجود ندارد. افزايش درآمد ترانزيتي کشور (براي عبور بار از ايران) بدون اتصال بنادر به شبکه ريلي بينالمللي محال است. «توسعه محور شرق» نيازمند توسعه فوري زيرساختها است.
9- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد بزرگترين شهرهاي ساحلي جنوب ايران به شبکه آزادراهي کشور متصل باشند چراکه از الزامات اصلي سوق دادن جمعيت به سمت سواحل جنوبي و از ارکان توسعه گردشگري و ترانزيت است. چگونه ممکن است با راههاي جادهاي نامناسب، غيرايمن، طولاني و خطرناک از مرکز ايران به سواحل جنوبي، اميدي به توسعه اين سواحل داشت؟ جاي تاسف عميق است که در کل نيمه شرقي و جنوبي کشور حتي 1 کيلومتر آزادراه وجود ندارد و در برنامه آتي وزارت راه هم جايي ندارد. مورد 8 و 9 به روشني نشان ميدهد که وزرا و مديران ارشد دولتي باوري به توسعه دريامحور تا به امروز نداشتهاند.
10- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد درآمد ترانزيت ايران از درآمد نفت بيشتر شود. براي اين مهم بايد سرمايهگذاريهاي کلان در بنادر انجام داد و از شرکاي معتبر و بزرگ خارجي استفاده کرد. وضعيتهايي مانند شرايط تحقيرآميز و توهين آميز مشارکت هنديها در توسعه بندر چابهار که سالهاست در ازاي مبالغ ناچيز و خجالت آور، بخش عظيمي از توسعه شرق را بدليل تبعيت از تحريمهاي آمريکا معطل خود کردهاند بايد هرچه سريعتر مرتفع گردند.
11- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد «گردشگري ساحلي و دريايي» سهم مناسبي از سبد گردشگري داخلي و خارجي ايران داشته باشد. بايد به اين باور برسيم که بدون توسعه گردشگري نميتوان به اشتغال فراگير، خودجوش و بر اساس سرمايههاي مردمي در سواحل دست يافت. همه شهرهاي ساحلي ايران بايد داراي نمادهاي فاخر و عظيم شهري و مجموعههاي مدرن گردشگري باشند.
12- توسعه دريامحور يعني اينکه برنامهريزي براي به ميدان آوردن سرمايههاي کوچک و متوسط مردم معمولي جامعه و همچنين سرمايههاي بزرگ سرمايهداران براي ثروت آفريني در سواحل. اين اشتباه تاريخي و بزرگ و هميشگي که صرفا با بودجه دولتي بايد منتظر توسعه سواحل بود بايد براي هميشه به زبالهدان ريخته شود. براي اين مهم بايد کليه فرصتهاي کوچک و بزرگ سرمايهگذاري از طريق رسانهها به مردم معرفي شده و براي توسعه بخش تعاون نيز برنامهريزي کرد.
13- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد موفقترين شرکتهاي دانش بنيان کشور را براي توليد ثروت و ارزش افزوده به سمت سواحل گسيل داشت و از زايش و رويش اين شرکتها در مناطق ساحلي حمايت کرد.
14- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد سواحل جنوبي را به سرسبزترين مناطق کشور تبديل کرد. فناوري گياهان شورزي و روشهاي مدرن شيرينسازي آب دريا و بهرهگيري از بيوتکنولوژي و نانوتکنولوژي و تکنولوژي هستهاي و ليزر (که تا به امروز در کشور بخوبي بلوغ يافتهاند) در تغييرات ژنتيک گياهان شورزي و همچنين فرآوري خاک بايد در اين زمينه بکار گرفته شوند. در اينجا لزوما کشاورزي براي مصارف خوراکي مد نظر نيست و جلوگيري از بيابان زايي و ريزگردها و ايجاد پوشش سبز و تغيير اقليم مد نظر است.
15- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد مردم ايران را عميقا با فرهنگ دريايي آشنا نمود؛ از کتابهاي درسي کودکستان و دبستان گرفته تا فيلمهاي سينمايي و امکان تماشاي کشتي هاي اقيانوس پيما. کشوري که تصور عامه مردم آن از کشتي، يک لنچ چوبي فرسوده است و در فيلمهاي خود فقط فقر و فلاکت را در سواحل ديدهاند چگونه ممکن است به سمت دريا و زندگي در سواحل رغبت نشان دهند؟!.
16- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد غذاهاي دريايي متنوع و با قيمت مناسب در سبد غذايي خانوادههاي ايراني جاي گيرد. اين امر علاوه بر خواص غذايي، منجر به توسعه صنعت شيلات ميگردد. کشوري که بخش عمده آن بياباني و خشک است نبايد سبد غذايي مردم آن صرفا متکي بر گوشت قرمز و مرغ باشد که نيازمند تامين آب شيرين زياد است.
17- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد جزاير ايران سهم بزرگي از توليد ثروت و اشتغال در ايران داشته باشند. تشکيل «استان جزاير» با مرکزيت قشم يا کيش يکي از مهمترين مطالبهها در اين راستا است.
18- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد ضرورت و اهميت تغيير تقسيمات استاني جنوب کشور و ايجاد استانهاي جديد را درک نمود. چگونه ممکن است که وقتي نيمي از سواحل جنوب کشور در اختيار يک استان (هرمزگان) است اميدي به توسعه سواحل داشت؟ تشکيل استانهاي «مکران شرقي» و «مکران غربي» يکي از مهمترين مطالبات در اين زمينه است.
19- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد بنادر کشور بجاي مدخل واردات و قاچاق به مبدا صادرات و توليد ثروت و ارزش افزوده تبديل شوند. توسعه پسکرانهها و ايجاد شهرکهاي صنعتي بزرگ در مجاورت سواحل صرفا بر مبناي اين تفکر شکل ميگيرند و لاغير.
20- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد صنايع دريايي بخصوص صنعت کشتيسازي و تعميرات کشتي و دريانوردي به يکي از ارکان صنعتي کشور تبديل شوند.
21- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد آموزش تخصصي دريايي در ايران جديتر گرفته شده و از مرحله هنرستانهاي دريايي تا تحصيلات عاليه در همه رشتههاي دريايي ترويج شود. ايران بايد به صادرکننده نيروي انساني و خدمات فني و مهندسي دريايي و همچنين صادرکننده دريانورد تبديل شود نه اينکه حتي در کشتيهاي خود ايران از دريانوردان فيليپيني و بنگلادشي و پاکستاني و غيره استفاده شود و جوانان ايراني بيکار باشند. اين کار نيازمند يک برنامهريزي آموزشي منسجم است.
22- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد توسعه يافته ترين و کاملترين قوانين حقوقي را در حوزه دريايي داشته باشيم.
23- توسعه دريامحور يعني اينکه بايد کليه سازمانهاي دولتي مرتبط با دريا به سواحل منتقل شوند و يکي از شهرهاي ساحلي جنوبي به عنوان «پايتخت اقتصادي» ايران انتخاب شود.
24- توسعه دريامحور يعني اينکه طرحهاي تحول آفرين و بزرگي مانند «طرح ايرانرود» را نه تنها نبايد فراموش کرد بلکه مجدانه احيا کرده و در مرکز توجه قرار داد.
25- توسعه دريامحور در نهايت به اين معناست که سهم دريا از توليد ناخالص داخلي از سهم زير 2 درصد فعلي به بالاي 10 درصد در يک افق 10 ساله و بالاي 40 درصد در يک افق 25 ساله افزايش يابد و اين مهم تنها زماني امکانپذير است که موارد 24 گانه فوق محقق شده باشند.
عضو هيات مديره انجمن مهندسي دريايي ايران و عضو هيات علمي دانشگاه صنعتي مالک اشتر