به گزارش مرینپرس، يکي از دغدغههاي مهم در توسعه سواحل و بنادر ايران، استقرار جمعيت ميليوني در سواحل مکران بوده است. بدون استقرار جمعيت نميتوان اميدي به توسعه پايدار و دائمي در يک منطقه داشت. تمرکز جمعيت هم مستلزم ايجاد شغل و سرمايه گذاري است. يکي از ارزانترين زمينه هاي ايجاد شغل نيز حوزه گردشگري است که متاسفانه تاکنون در توسعه مکران کمتر به آن توجه شده است. در اين زمينه با دکتر محمد مونسان، عضو هيات علمي دانشگاه و عضو هيات مديره انجمن مهندسي دريايي ايران گفتگو کرديم.
توسعه همه جانبه مکران از سال 1388 مورد مطالبه جدي رهبر انقلاب بوده است. بنظر شما اين مطالبه اجرايي شده؟ چرا؟
افزايش جمعيت ميليوني و توسعه همه جانبه سواحل مکران يکي از مطالبات مهم رهبري از سال 88 بوده است. همواره صحبت از چگونگي استقرار جمعيت 8-5 ميليون نفري در اين مناطق بوده است که تاکنون چندان توفيقي نداشته است. يکي از مهمترين علل آن اين بوده است که به حوزه گردشگري در اين مناطق و تامين زيرساخت هاي آن براي سهولت دسترسي گردشگران داخلي و خارجي به اين مناطق بدرستي توجه نشده است. گردشگري حوزه اي است که در ازاي سرمايه گذاري مشخص، چندين برابر حوزه هاي صنعتي ديگر ايجاد اشتغال ميکند. اشتغالي که نه تنها دولتي نيست بلکه کاملا متکي به بخش خصوصي و تعاوني است.
دليل شما چيست؟ آيا اعداد و ارقام بين المللي در اين زمينه موجود است؟
بله مسلما. نگاهي به آمار و ارقام ايجاد شغل در واحد سرمايه گذاري در اينترنت بخوبي اين را نشان مي دهد. مثلا به ازاي يک ميليون دلار سرمايه گذاري در صنعت ساختمان، 20 شغل، در صنايع توليدي 14 شغل، در حوزه انرژي و پالايشگاه و پتروشيمي نيز بدليل گران قيمت بودن اين صنعت حدود 10 شغل ايجاد مي گردد. در حوزه تجارت و خريد و فروش نيز 19 شغل در ازاي 1 ميليون دلار ايجاد مي گردد و بطور متوسط نيز در بين کل مشاغل صنعتي و خدماتي و کشاورزي 17 شغل است. حال در اين بين حوزه گردشگري يک شگفتي بزرگ است: در ازاي هر 1 ميليون دلار سرمايه گذاري در حوزه گردشگري از 22 تا 35 شغل ايجاد مي گردد چراکه اشتغال خرد، خودجوش و فصلي زيادي را در خود جاي مي دهد. اين بدين معني است که اگر ما در سواحل مکران تمرکز خود را بر حوزه انرژي و پالايشگاه ها و پتروشيمي متمرکز کرديم در ازاي هر 1 ميليون دلار سرمايه گذاري حدودا 10 شغل ايجاد کرده ايم در حاليکه همين سرمايه در حوزه گردشگري 35 شغل ميتواند ايجاد کند يعني سه و نيم برابر.
فرض کنيد هدفگذاري براي استقرار جمعيت 5 ميليون نفري در يک بازه 10 ساله (تا سال 1410) در اين مناطق باشد و مطابق فرهنگ منطقه، هر خانواده بطور متوسط 5 نفره در نظر گرفته شود. يعني بايد براي اسکان 5 ميليون نفر جمعيت، 1 ميليون شغل ايجاد گردد. اگر تمرکز بر حوزه انرژي با 10 شغل به ازاي 1 ميليون دلار باشد، نياز به 100 ميليارد دلار سرمايه گذاري است که ظرف 10 سال (يعني سالي 10 ميليارد دلار) بايد انجام شود که عدد بزرگ و غيرقابل حصولي است. اگر همين اشتغال 1 ميليون نفري (براي جمعيت 5 ميليون نفري) در حوزه گردشگري با 35 شغل به ازاي 1 ميليون دلار متمرکز شود، نياز به بودجه کمتر از 30 ميليارد دلاري در 10 سال (يعني سالي 3 ميليارد) است که منطقي تر و قابل حصولتر است چراکه بخشي از آن به پشتوانه سرمايه هاي خرد و کلان بخش خصوصي و تعاوني تامين مي شود نه صرفا بودجه دولتي و سرمايه گذاري کلان خارجي. بديهي است که اشتغال پايدار بايد ترکيبي از مشاغل گوناگون باشد ولي در هر صورت، حذف کردن حوزه گردشگري از سبد اشتغال يک منطقه بکر مانند مکران، يک اشتباه فاحش است.
فکر ميکنيد چرا تاکنون به اين مهم بي توجهي شده است؟
احتمالا مديران ارشد توسعه مکران به معجزه ايجاد اشتغال در حوزه گردشگري اشرافي نداشته اند و شايد تصور بر اين بوده که ايجاد مراکز صنعتي بزرگ مي تواند اشتغال بزرگي نيز ايجاد کند که متاسفانه اعداد و ارقام اين را نشان نمي دهد و ما در 12 سال گذشته توفيق چنداني در تمرکز جمعيت در اين مناطق نداشتيم. عامل مهم ديگر، عدم وجود زيرساخت هاي گردشگري بوده که مهمترين آن آزادراه براي دسترسي راحت با اتومبيل به سواحل مکران است.
يعني اتصال آزادراهي به مکران را به عنوان مهمترين زيرساخت توسعه گردشگري ميدانيد؟
دقيقا. در فرهنگ خانواده هاي امروزي در ايران، سفر با اتومبيل بسيار رايجتر از انواع ديگر سفر است. متاسفانه در نقشه آزادراهي فعلي کشور اولويتي براي دسترسي به سواحل مکران ديده نميشود و در نيمه شرقي کشور تقريبا هيچ آزادراهي وجود ندارد و حتي در برنامه هاي 20 سال آينده وزارت راه و شهرسازي نيز هيچ آزادراهي در امتداد سواحل مکران وجود ندارد! يعني اينکه دسترسي فعلي جاده اي به شرق و جنوب شرقي کشور همچنان خطرناک، غيرايمن، غيرراحت و طولاني بوده و خواهد بود. چگونه ممکن است دسترسي به اين مناطق دشوار باشد ولي جمعيت به اين سواحل سوق يابند؟ اين از محالات است. بطور مثال راه ارتباطي فعلي بين جاسک تا مشهد (قطب جمعيتي شمال شرق کشور) با حرکت پيوسته و دائمي اتومبيل بيش از 20 ساعت زمان ميبرد و با لحاظ کردن توقف و استراحت بين راهي بيش از 30 ساعت زمان لازم است. چگونه ميتوان در چنين شرايطي به احياي جمعيتي سواحل و نيمه شرقي کشور و احياي گردشگري و سفر خانواده هاي ايراني به اين مناطق و همچنين استقبال کشورهاي ديگر از کريدورهاي عبوري از ايران اميد داشت؟
اگر بين چابهار تا مشهد يا بين جاسک تا مشهد يک آزادراه وجود داشته باشد، طول اين آزادره در حدود 1200 کيلومتر خواهد بود که با سرعت 120 کيلومتر در ساعت، زمان سفر بين اين مناطق را از 30 ساعت به 10 الي 14 ساعت کاهش خواهد داد. در چنين شرايطي ميتوان اميد داشت که سفر به سواحل جنوبي در سبد گردشگري خانواده هاي ايراني جاي گيرد و تجار و سرمايه گذاران نيز حاضر به تجارت با اين مناطق شوند. تصور کنيد در ابتداي اين آزدراه در مشهد در زمستان، دما برابر منفي 5 درجه و در همان زمان در انتهاي آزادراه در چابهار، دماي مطبوع مثبت 25 درجه برقرار است. تصور اختلاف دماي 30 درجهاي در ابتدا و انتهاي يک آزادراه، يک تصور رويايي است که ميتواند در فصول سرد ايران، مکران را به مقصد گردشگري خانواده هاي ايراني تبديل کند.
براي احياي سواحل جنوبي کشور و بطور کلي براي احياي مناطق متروکه و کم جمعيت ايران راهي جز اجرای شبکه آزادراهي متوازن و عادلانه در کشور نيست.