یادداشت/ مقایسه تطبیقی توان دریایی ایران با بازیگران فرامنطقه‌ای و منطقه‌ای

دکتر مهدی عجمی | عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شاهرود

در سال‌های اخیر، منازعات منطقه‌ای و جهانی نشان داده‌اند که عرصه دریا نقشی تعیین‌کننده در سرنوشت جنگ‌ها دارد. جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان کشوری با موقعیت ویژه جغرافیایی (دسترسی به خلیج فارس، دریای عمان و اقیانوس هند) همواره در اندیشه بهره‌گیری از توان دریایی خود برای تحقق اهداف بازدارندگی و دفاعی بوده است. با توجه به تنش‌های فعلی در منطقه و احتمال گسترش مستقیم درگیری‌ها به حوزه دریایی، لازم است نقش، موقعیت، ظرفیت‌ها و چالش‌های ایران در جنگ دریایی با دیدی علمی و راهبردی بررسی شود. این یادداشت‌ها ضمن مرور اهمیت دریا در جنگ‌های مدرن (با ذکر نمونه‌های تاریخی کلیدی)، توانمندی‌های نیروی دریایی ایران را تشریح کرده و با قدرت‌های فرامنطقه‌ای و منطقه‌ای مقایسه می‌کند. سپس فرصت‌ها و تهدیدهای ژئوپلیتیکی، اقتصادی و حقوقی پیشِ‌ روی ایران در نبرد دریایی ارزیابی شده و سناریوهای محتمل جنگ دریایی و پاسخ‌های ایران در برابر مداخلات دشمنان تبیین می‌گردد. در پایان نیز پیشنهادهای سیاستی و راهبردی ارائه می‌شود.

یاداشت فعلی به نقش راهبردی دریا در جنگ‌های مدرن می‌پردازد. یادداشت‌های دیگر را می‌توانید در صفحات زیر بخوانید.

یادداشت 1/نقش راهبردی دریا در جنگ‌های مدرن، از جنگ جهانی تا فالکلند و خلیج فارس

یادداشت2/توانمندی‌های ایران در جنگ دریایی (تسلیحات و فناوری‌ها)

یادداشت3/مقایسه تطبیقی توان دریایی ایران با بازیگران فرامنطقه‌ای و منطقه‌ای

یادداشت4/تحلیل ژئوپلیتیکی موقعیت ایران در دریاها

یادداشت5/فرصت‌ها و تهدیدهای ایران در جنگ دریایی

یادداشت6/سناریوهای احتمالی جنگ دریایی آینده در منطقه

یادداشت7/راهکارها و راهبردهای پیشنهادی برای تقویت بازدارندگی و امنیت دریایی ایران

برای ارزیابی موقعیت راهبردی ایران در دریا، باید توانمندی‌های آن را در قیاس با رقبای اصلی فرامنطقه‌ای (آمریکا و اسرائیل) و کشورهای قدرتمند منطقه‌ای (عربستان سعودی، امارات، ترکیه، مصر) سنجید. این مقایسه نشان می‌دهد ایران در چه حوزه‌هایی مزیت نسبی یا ضعف دارد و استراتژی دریایی آن چگونه باید شکل گیرد.

مقایسه با ایالات متحده آمریکا:

نیروی دریایی آمریکا با اختلاف، قدرتمندترین نیروی دریایی جهان است و حضور آن در خلیج فارس و دریای عمان مهم‌ترین چالش دریایی ایران به‌شمار می‌رود. آمریکا ده‌ها ناو جنگی سطحی (شامل ناوهای هواپیمابر اتمی، رزم‌ناوها، ناوشکن‌های پیشرفته با موشک‌های دوربرد) و ناوگان بزرگ زیردریایی‌های اتمی (شامل زیردریایی‌های بالستیک و تهاجمی) در اختیار دارد. صرفاً حضور یک گروه رزمی ناو هواپیمابر آمریکا نظیر گروه ناو آبراهام لینکلن یا آیزنهاور که معمولاً متشکل از ناو هواپیمابر، چندین ناوشکن و زیردریایی اسکورت است، قدرت آتش و پوشش راداری/شناسایی فوق‌العاده‌ای به همراه می‌آورد که می‌تواند بخش اعظم منطقه را زیر نظر داشته باشد. پایگاه‌های متعدد آمریکا در منطقه (ناوگان پنجم در بحرین و ۲۱ پایگاه نظامی در کشورهای پیرامون خلیج فارس) امکان سوخت‌گیری، پشتیبانی و عملیات مستمر را به یگان‌های دریایی آمریکا می‌دهد. این برتری سخت‌افزاری برای ایران قابل کتمان و جبران نیست؛ یعنی ایران فاقد ناو هواپیمابر، ناوشکن‌های اژدرافکن پیشرفته یا پدافند یکپارچه دریایی در وسعت نیروی دریایی آمریکا است. آمریکا همچنین تعدادی شناور گشتی و مین‌روب در بحرین و کویت مستقر کرده است که وظیفه‌شان حفاظت کاروان‌های نفتکش و پاکسازی میادین مین احتمالی است. در واقع، یکی از سناریوهای اصلی آمریکا در صورت جنگ، اسکورت کاروان‌های نفت‌کش و کشتی‌های تجاری با ناوهای جنگی و پاکسازی مسیرهای مین‌گذاری‌شده توسط ایران خواهد بود. توان مین‌روبی آمریکا اگرچه قابل توجه است (شامل چندین شناور مین‌روب کلاس Avenger و بالگردهایMH-53E Sea Dragon)، اما محدودیت‌هایی دارد و حضور مین‌های متعدد می‌تواند موقتاً تردد را مختل کند. مزیت قاطع آمریکا در جنگ دریایی، توان بُرد بلند و شبکه فرماندهی و کنترل یکپارچه آن است. موشک‌های کروز تاماهاوک شلیک‌شده از زیردریایی‌ها و ناوشکن‌ها می‌توانند ظرف دقایق به اهداف حساس ساحلی در عمق خاک ایران برخورد کنند. جنگنده‌های پیشرفته مثل F/A-18 سوپرهورنت از ناو هواپیمابر یا F-35B از ناوهای آمریکایی و بریتانیایی می‌توانند سایت‌های موشکی و پهپادی ایران را قبل از استفاده منهدم نمایند. در حوزه جنگ الکترونیک و سایبری نیز آمریکا دست بالا را دارد؛ هواپیماهای جنگ الکترونیک EA-18G Growler و سامانه‌های اخلالگر می‌توانند رادارها، ارتباطات و حتی GPS را در منطقه مختل کنند. گزارشی تازه در سال ۲۰۲۵ حاکی است که ایران یک کمپین جنگ الکترونیک علیه هواگردهای آمریکایی در خلیج فارس آغاز کرده و با اختلال GPS پهپادها و هواپیماهای جاسوسی آمریکا، آنها را وادار به تغییر مسیر کرده است. این نشان می‌دهد که آمریکا و ایران در قلمرو الکترومغناطیسی نیز در حال رویارویی شدید هستند و برتری هر یک در این حوزه، تاثیر مستقیمی بر نتیجه نبرد دریایی خواهد داشت. سایر اعضای ناتو نظیر بریتانیا و فرانسه نقش مکمل را ایفا می‌کنند؛ بریتانیا علاوه بر ناوچه دائم‌الاستقرار در بحرین، در صورت جنگ می‌تواند زیردریایی اتمی و ناوشکن‌های خود را به منطقه اعزام کند. فرانسه نیز احتمالاً یک ناوچه، به‌همراه هواپیماهای گشت دریایی ATL2  و جنگنده‌های رافال از پایگاه الظفره امارات به عملیات خواهد آورد. البته ناتو به‌صورت سازمانی در خلیج فارس حضور ندارد، اما شماری از اعضای آن (آمریکا، بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و…) در قالب ائتلاف‌های چندملیتی امنیت دریایی (مانند ائتلاف حفاظت از کشتیرانی در ۲۰۱۹) مشارکت داشته‌اند.

با وجود تمام این نکات و قوت ها برای طرف متخاصم، ضعف آمریکا در منطقه آن است که با وجود قدرت جهانی، باید در یک محیط کوچک و نیمه‌بسته (خلیج فارس) با ظرفیت محدود، مانور و بهتر بگوییم ریسک کند چرا که در تیررس خاک اصلی ایران قرار دارد. شناورهای عظیم آمریکایی در آب‌های وسیع اقیانوس ایمن هستند اما ورودشان به خلیج فارس آنان را در دسترس طیف تهدیدات نامتقارن ایران قرار می‌دهد. استراتژی ایران دقیقاً بهره‌برداری از همین نقطه‌ضعف است: تنگ کردن عرصه بر نیروی دریایی آمریکا از طریق تهاجمات پراکنده و مستمر توسط قایق‌های تندرو، پهپادها، مین‌ها و موشک‌ها. تحلیل‌گران غربی اعتراف دارند که دفاع در برابر حملات زنبوری سپاه بسیار دشوار است، چرا که تعداد زیاد اهداف کوچک، هر سامانه دفاعی پیشرفته‌ای را ممکن است اشباع کند. بنابراین، آمریکا با آن‌که یک ناوگان اقیانوسی نیرومند دارد، در فضای تنگ خلیج فارس با چالش جدی روبروست و این همان جایی است که ایران سعی دارد کفه ترازو را متوازن کند. به طور خلاصه، آمریکا در بُعد جهانی چندین پله فراتر از ایران است، اما در بُعد منطقه‌ای، ایران توانسته نوعی بازدارندگی ناهمگون ایجاد کند که حرکت آزادانه ناوگان آمریکا در نزدیکی مرزهای ایران را محدود می‌سازد.

مقایسه با رژیم اسرائیل:

رژیم صهیونیستی اسرائیل یک نیروی دریایی متوسط اما بسیار تکنولوژیک دارد. محور توان دریایی اسرائیل ناوگان زیردریایی‌های پیشرفته دلفین (ساخت آلمان) است. این زیردریایی‌های دیزل الکتریک (۵ فروند عملیاتی و یک فروند در راه) دارای قابلیت شلیک موشک‌های کروز با برد بلند (تا ۱۵۰۰ کیلومتر) هستند و به گمان بسیاری ناظران، اسرائیل آن‌ها را به سلاح هسته‌ای نیز مجهز کرده است. بنابراین زیردریایی‌های اسرائیل نقش بازوی بازدارندگی استراتژیک این رژیم را دارند. در حوزه شناورهای سطحی، اسرائیل به تازگی چهار ناو محافظتی مدرن کلاس ساعر-۶ (ساخت آلمان) را تحویل گرفته که هر کدام مجهز به سامانه پیشرفته پدافند هوایی باراک-۸، رادار آرایه فازی و موشک‌های ضدکشتی و اژدر هستند. این ناوها به همراه قدیمی‌ترهای کلاس ساعر-۵ (ساخت آمریکا) ستون فقرات ناوگان سطحی اسرائیل را تشکیل می‌دهند. از لحاظ تهاجمی، اسرائیل موشک‌های کروز دریایی دقیقی چون گبریل و هارپون در اختیار دارد و نیروی هوایی آن نیز می‌تواند در دریا بسیار مؤثر باشد. با این حال، باید توجه داشت که اسرائیل یک کشور محصور در ساحل مدیترانه است و فاصله زیادی با آب‌های ایران دارد. تنها راه حضور مستقیم نیروی دریایی اسرائیل در نزدیکی ایران، عبور از کانال سوئز و ورود به دریای سرخ و سپس دریای عرب است. طی سال‌های اخیر گزارش‌هایی از اعزام زیردریایی‌های اسرائیل به دریای عرب (احتمالاً برای نمایش قدرت به ایران) منتشر شده است. همچنین از زمان عادی‌سازی روابط برخی کشورهای عربی با اسرائیل، احتمال همکاری دریایی اسرائیل با امارات و بحرین در خلیج فارس مطرح شده است. با این اوصاف، به‌طور مستقیم احتمال رویارویی نیروی دریایی ایران و اسرائیل در خلیج فارس ضعیف است؛ اما در دریای سرخ و محدوده باب‌المندب این احتمال بیشتر وجود دارد (با توجه به حضور ایران در بندرعباس یمن و حضور احتمالی اسرائیل در پایگاه مصری سویس). در چنین سناریویی، زیردریایی‌های دلفین اسرائیل تهدیدی بزرگ محسوب می‌شوند که ایران باید برای مقابله با آن‌ها چاره بیاندیشد (مثلاً از طریق همکاری اطلاعاتی با کشورهای منطقه برای رهگیری زیردریایی‌ها، یا توسعه سونارها و ضدزیردریایی‌های هوایی). در مقابل، اسرائیل نیز از توان موشکی ضدکشتی و پهپادی ایران که می‌تواند به اهداف دریایی اسرائیل در دریای سرخ آسیب بزند نگران است. به ویژه حضور متحد منطقه‌ای ایران (جنبش انصارالله یمن) در سواحل دریای سرخ، امکان تهدید شناورهای اسرائیلی را بیشتر کرده است. طی جنگ اخیر غزه (۲۰۲۳) نیز شاهد شلیک موشک و پهپاد از یمن به سمت کشتی‌های اسرائیلی بودیم. در مجموع، نیروی دریایی اسرائیل از منظر فناوری پیشرفته‌تر از ایران است اما حضور جغرافیایی مستقیمی در منطقه خلیج فارس ندارد. ایران می‌تواند با افزایش عمق استراتژیک دریایی خود (مثلاً حضور در مدیترانه از طریق سوریه یا افزایش نفوذ در دریای سرخ از طریق یمن) موازنه را تا حدی به نفع خود تغییر دهد.

در مجموع، تل‌آویو فقط از طریق ائتلاف‌های منطقه‌ای و عملیات پنهانی، در معادلات دریایی خلیج فارس می تواند دخیل باشد. برای مثال، طی سال‌های ۲۰۲۰-۲۰۱۹ رشته حملاتی اسرارآمیز به نفتکش‌های مرتبط با ایران در دریای عمان و دریای سرخ صورت گرفت و به همین ترتیب کشتی‌های مرتبط با اسرائیل نیز هدف خرابکاری قرار گرفتند. این جنگ سایه دریایی بین ایران و اسرائیل شامل استفاده از مین‌های چسبان، انفجارهای مشکوک و حملات پهپادی بوده است. در یکی از جدی‌ترین موارد، در ژوئیه ۲۰۲۱ نفتکش مرسر استریت (متعلق به یک شرکت اسرائیلی) در آب‌های دریای عمان هدف پهپاد انتحاری قرار گرفت که به کشته شدن دو خدمه انجامید. در مقابل، کشتی لجستیکی ایرانی ساویز در دریای سرخ در آوریل ۲۰۲۱ با مین مغناطیسی آسیب دید که گفته شد کار اسرائیل بوده است. این تقابل غیرمستقیم نشان می‌دهد اسرائیل تلاش می‌کند از طریق جنگ نامتقارن و عملیات اطلاعاتی، نفوذ دریایی ایران را مهار کند، بدون آنکه به درگیری مستقیم دریایی کشانده شود. اگر جنگ گسترده‌ای آغاز شود، محتمل است اسرائیل از قلمروی کشورهای دوست (مثلاً پایگاه‌های دریایی امارات یا بحرین) برای اعزام یگان‌های خود یا حداقل ارائه اطلاعات استفاده کند. همچنین حملات هوایی پیش‌دستانه اسرائیل علیه زیرساخت‌های دریایی و بندری ایران دور از انتظار نخواهد بود. در مجموع، نیروی دریایی اسرائیل کوچک اما بسیار پیشرفته و با تجربه رزمی بالاست؛ مزیت آنها در جنگ الکترونیک، اطلاعات و فناوری موشکی دقیق می‌تواند برای ایران چالش‌ساز شود، هرچند عدم مجاورت جغرافیایی تا حدی دست اسرائیل را بسته است.

مقایسه با عربستان سعودی و امارات:

کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس طی دهه اخیر سرمایه‌گذاری سنگینی برای ارتقای نیروهای دریایی خود انجام داده‌اند. نیروی دریایی سلطنتی عربستان (RSNF) از لحاظ بودجه و تجهیزات یکی از مدرن‌ترین نیروهای منطقه‌ای است، اما تمرکز تاریخی آن بیشتر روی نیروی هوایی بوده و نیروی دریایی در اولویت دوم سرمایه‌گذاری قرار داشته است. عربستان سعودی چندین ناوچه مدرن چندماموریته از اسپانیا سفارش داده (کلاس الجوهره، ۵ فروند) و همچنین شناورهای کلاس الریاض و المدینه (نسخه بهبود‌یافته ناوچه‌های لافایت فرانسه) را در اختیار دارد. سامانه‌های موشکی ضدکشتی (مانند اکسوسه و هارپون) نیز از دارایی های آنهاست. سعودی‌ها تعدادی شناور تندروی موشک‌انداز آمریکایی (کلاسTNC) و بریتانیایی نیز دارند، اما در مجموع ناوگان سطحی‌شان نسبت به وسعت کشور کوچک است. آن‌ها فاقد نیروی زیردریایی هستند. نیروی دریایی سعودی به دو ناوگان تقسیم می‌شود (دریای سرخ به عنوان ناوگان غربی و خلیج فارس بع عنوان ناوگان شرقی) و چالش آن‌ها کمبود آموزش و تجربه رزمی است. در جنگ یمن، انصارالله موفق شد با موشک‌های ضدکشتی (احتمالاً نور/قادر ایرانی) یک ناوچه مدرن عربستان (المدینه) را در سال ۲۰۱۷ غرق کند که ضعف پدافند سعودی را آشکار کرد. در مورد امارات متحده عربی، نیروی دریایی امارات (UAEN) علی‌رغم کوچکی کشور، به سرعت خود را نوسازی کرده است. این کشور چند ناوچه سبک استیلت کلاس باینونیه (ساخت خود امارات با کمک فرانسه) دارد که مجهز به موشک‌های ضدکشتی اگزوست و پدافند کوتاه‌برد هستند. همچنین امارات چندین قایق موشک‌انداز سریع و کشتی‌های گشتی پیشرفته در اختیار دارد. اما امارات نیز زیردریایی ندارد و از نظر تعداد، ناوگان کوچکی دارد. مزیت امارات، چابکی و مدرن‌بودن ناوگانش است؛ شناورهای تازه‌ساز این کشور از سامانه‌های الکترونیکی نوین و پدافند نزدیک مؤثرتری نسبت به کشتی‌های قدیمی ایران برخوردارند. اما محدودیت بزرگ امارات، کوچکی اندازه ناوگان و فقدان عمق استراتژیک است. تنها چند سکوی بندری اصلی (ابوظبی، دبی) دارد که هرگونه آسیب به آنها می‌تواند کل عملیات دریایی کشور را فلج کند. در مقابل، ایران دارای بنادر متعدد نظامی (بندرعباس، بوشهر، خرمشهر، جاسک و چابهار و…) در سواحل طولانی خود است که توزیع مخاطره را ممکن می‌سازد. امارات احتمالاً راهبرد خود در جنگ دریایی را به دفاع ساحلی (با کمک آمریکا) و مشارکت در پشتیبانی لجستیکی ائتلاف محدود خواهد کرد، چرا که در رویارویی مستقل با ایران شکننده است.

در مجموع، تنها مزیت عربستان و امارات دسترسی وسیع به خرید تسلیحات پیشرفته غربی است (مطابق آمار، فقط در سال ۲۰۱۵ کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بالغ بر ۳۳ میلیارد دلار سلاح عمدتاً دریایی از آمریکا خریده‌اند). اما نقطه‌ضعف آن‌ها اتکا به مستشاران خارجی و ضعف بومی در نگهداری و ابتکار عمل است. در مقایسه با ایران، سعودی و امارات از نظر کیفی برخی تجهیزات بهتری دارند (مثلاً ناوچه‌های جدید یا بالگردهای دریایی مدرن)، اما فاقد عمق استراتژیک و شبکه دفاع ساحلی قدرتمند هستند. به‌عنوان مثال، عربستان برای محافظت از سواحل و بنادر نفتی خود عمدتاً به چتر هوایی آمریکا تکیه کرده است. در یک جنگ تمام‌عیار، این دو کشور از لحاظ تجهیزات برتری‌هایی (به‌ویژه در ناوهای سطحی مدرن و پدافند هوایی دریایی آمریکایی خود) بر ایران دارد، اما در جنگ نامتقارن دریایی و عملیات در آبراه‌های بسته‌شده با مین و قایق‌های تندرو، آسیب‌پذیر خواهد بود. بدون پشتیبانی آمریکا، نیروی دریایی سعودی احتمالاً توان مقابله تمام‌عیار با ایران را نخواهد داشت.

مقایسه با ترکیه و مصر:

توان دریایی ایران در برابر دو بازیگر مهم منطقه‌ای یعنی ترکیه و مصر، ترکیبی از نقاط قوت و ضعف را نشان می‌دهد. ترکیه یک نیروی دریایی مدرن و متعارف را در اختیار دارد که به گواه تاریخ از بزرگ‌ترین ناوگان‌های دریای مدیترانه بوده است. این کشور دارای ناو هواپیمابر سبک/آبی‌خاکی «آنادولو» است که به تازگی به آب‌اندازی شده و می‌تواند بالگردهای تهاجمی و پهپادهای رزمی را حمل کند. همچنین ترکیه ۴ ناوچه سنگین کلاس بارباروس و ۴ ناوچه کلاس یاووز (ساخت آلمان) در اختیار دارد که به همراه ۸ ناوچه کلاس «جی» (اولیور‌هازراد پری آمریکایی دست‌دوم) ستون فقرات ناوگان سطحی این کشور را تشکیل می‌دهند. افزون بر این، ۴ ناوچه سبک کلاس آدا (ساخت داخل تحت پروژه میلگم) و چندین ناوچه جدید کلاس استانبول در حال ساخت، قدرت دریایی ترکیه را افزایش داده است. نیروی دریایی ترکیه از پشتیبانی صنایع دفاعی بومی پیشرفته (همچون شرکت‌های آسلسان وSTM) بهره می‌برد و دارای هواگردهای گشت دریایی (ATR-72) و بالگردهای ضد‌زیردریایی (سی‌هاوک و بل) برای جنگاوری نوین دریایی است. نقطه قوت بزرگ ترکیه، یکپارچگی در دکترین ناتو و تجربه رزمایش‌های مشترک با متحدان غربی است که هماهنگی عملیاتی آن را بالا برده است. البته محدودیت ژئوگرافیکی ترکیه این است که حضور اصلی آن در مدیترانه و دریای سیاه متمرکز است و دسترسی مستقیمی به خلیج فارس ندارد؛ هرگونه مداخله ترکیه در خلیج فارس نیازمند عبور از کانال سوئز یا تنگه باب‌المندب است که از لحاظ راهبردی چالش‌برانگیز خواهد بود. نیروی دریایی مصر نیز در سال‌های اخیر با خریدهای بزرگ، به یکی از قدرتمندترین نیروهای منطقه بدل شده است. مصر بزرگ‌ترین نیروی دریایی خاورمیانه و آفریقا را در اختیار دارد و از نظر تعداد شناورها در رتبه دوازدهم جهان قرار گرفته است. این کشور ۲ ناو بالگردبر (کلاس میسترال ساخت فرانسه) به نام‌های «جمال عبدالناصر» و «أنور سادات» در خدمت دارد که توان حمل بالگرد و نیروهای آبی‌خاکی را فراهم می‌کنند. مصر همچنین ۱۳ فروند ناوچه/فرقاطه در اختیار دارد که شامل ناوچه‌های پیشرفته فریم (Tahya Misr و Al-Galala)، ۴ فروند ناوچه کلاس میکو A-200 (سفارش از آلمان) و چند ناوچه آمریکایی و چینی قدیمی‌تر است. در بخش زیرسطحی، مصر ۸ زیردریایی عملیاتی دارد که ۴ فروند آن از نوع آلمانی پیشرفته Type-209/1400  و ۴ فروند دیگر از نوع چینی قدیمی‌تر (Type-033رومئو) هستند. نقطه قوت مصر در تنوع بالای تجهیزات مدرن غربی و شرقی است که توان ضربتی و انعطاف عملیاتی این نیرو را بالا می‌برد. موقعیت جغرافیایی مصر در دهانه دریای سرخ و مدیترانه نیز به آن امکان می‌دهد که بر مسیر کانال سوئز نظارت داشته باشد و در هر دو جبهه شرق مدیترانه و دریای سرخ حضور نیروی دریایی فعال داشته باشد.

ترکیه و مصر از سامانه‌های پیشرفته دفاع هوایی دریایی (مانند موشک‌های استاندارد و سیستم‌های فلانکس روی ناوها) و رادارهای مدرن بهره می‌برند و با خریدهای بین‌المللی، به‌روزترین جنگ‌افزارها را در اختیار گرفته‌اند. به عنوان نمونه، مصر موشک‌های ضدکشتی «اکزوست» فرانسوی و «هارپون» آمریکایی را بر روی ناوهای خود نصب کرده و ترکیه نیز در پروژه‌های جدید از سامانه‌های بومی مانند موشک کروز ضدکشتی «آتماجا» بهره می‌گیرد.

جمع‌بندی:

در قیاس تطبیقی، نقاط قوت ایران بیشتر در حوزه ناهمتراز و نامتقارن است: شبکه گسترده موشک‌های کروز ساحل‌پایه و بالستیک ضدکشتی (مانند خلیج فارس و ذوالفقار) که بُرد صدها کیلومتری دارند، توان تهدید ناوهای دشمن را از سواحل ایران فراهم می‌کنند. همچنین ناوگان قایق‌های تندرو و پهپادهای انتحاری و دریایی سپاه، امکان عملیات سریع و موجی علیه واحدهای بزرگ‌تر را دارند که یک مزیت در آب‌های کم‌عمق خلیج فارس محسوب می‌شود. جغرافیای ایران خود یک عامل قدرت است؛ بخش عمده سواحل و جزایر استراتژیک خلیج فارس در اختیار ایران است و کشتی‌های عبوری مجبورند از نزدیکی این سواحل عبور کنند. از سوی دیگر، نقاط ضعف ایران در مقایسه با رقبا شامل قدیمی بودن بخشی از ناوگان سنگین (مثلاً ناوچه‌های کلاس الوند متعلق به پیش از انقلاب)، محدودیت در توان پدافند هوایی دریایی دوربرد و نبود یگان هوادریای (هواپیماهای دریانورد) کارآمد است. همچنین عدم دسترسی به فناوری‌های پیشرفته‌تر (به‌دلیل تحریم‌ها) باعث شده ناوگان زیرسطحی ایران عمدتاً شامل زیردریایی‌های دیزل الکتریک غیراتمی باشد که برای آب‌های دوردست محدودیت برد و ماندگاری دارند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *